232 views بار
آلبالو خشکههای پسر عباس آقا، پدر مردم را درآورد
0
سهند ایرانمهر: توی ماشین نشستهام. دنده کلاچهای پیاپی، حالم را مشوش کرده است. حس میکنم ماشینها و بوقها و چراغها دور سرم چرخمیزند. چرخ، چرخ، چرخ. چرخ طافیها را خوب یادم هست. بچه که بودیم توی بازار قدیمی شهرمان پر بود. سبزی و میوه و لبو و هزارچیز دیگر را رویش میگذاشتند و میفروختند. چرخ طافی اما برای من چیزی بیشتر از خاطره است. یکی را میشناختم که رویش آب آلبالو میفروخت و داد میزد:«سراب […]