فَم تریپ ( Fam Trip ) گونهای از سفر است که در آن فعالان حوزه گردشگری خودشان به مقصد سفر میکنند و تجربه دست اول کسب شده از مقصد را با مخاطبان به اشتراک میگذارند.
سرپی: فَم تریپ ( Fam Trip ) گونهای از سفر است که در آن فعالان حوزه گردشگری خودشان به مقصد سفر میکنند و تجربه دست اول کسب شده از مقصد را با مخاطبان به اشتراک میگذارند. Feel Iran یک فم تریپ ایرانی است که هدی رستمی یکی از فعالان عرصه گردشگری به راه انداخته و با دعوت از ۱۲ شخص اثرگذار و هنرمند فضای مجازی که به اینفلوئنسر مشهور هستند، از کشورهای مختلف از جمله ترکیه، روسیه، ایتالیا، اوکراین، هند و چین در برنامهای کوتاه مدت، تور ایران گردی راه انداخت و سعی کرد، محیطی فراهم کند تا آنها به عنوان سفیرانی از طرف طرفداران شان ابعاد گوناگون و متفاوتی از ایران را حس کنند و درباره آن بنویسند.
اما آیا ابعاد گوناگون و متفاوت ایران را فقط در کافی شاپها و فودکورتهای لوکس و سواحل خصوصی میشود حس کرد؟
رسول اسدزاده نوشت: انتقادی که این روزها به هدی رستمی وارد است نمایش یک چهره بزک شده از ایران است. ما در کشوری زندگی نمیکنیم که در سواحل آن یک خانم به راحتی شبیه به خانم رستمی لباس بپوشد ( البته شاید خیلیها بگویند تیپ و استایل نسل جدید در اماکن عمومی تفاوتی با آنچه که هدی رستمی نمایش میدهد ندارد ) ولی مساله اینجاست که توریست بیسواد و بیخبر از همه جا و دنبال کنندگان او نمیدانند این نوع لباس پوشیدن در کشور ما جرم محسوب میشود، شهروند خارجی بر خلاف ما ایرانیها صبح تا شب پای اخبار جهان نیست. بسیاری از مردم جهان اطلاع دقیقی از آنچه که در کشور ما جاری است ندارند و همین بی سوادی باعث میشود دنبال کننده اینفلوئنسرِ خارجی تصاویری که هدی رستمی از ایران ارائه میدهد را به عنوان یک تصویر نرمال از کشور ما بداند.
به نظر من چیزی که باعث میشود پروژه Feel iran و فم تریپ خانم رستمی به چشم منتقدین آزار دهنده دیده شود اوضاع عمومی کشورمان است. ما با فقر با کم آبی، با بحرانهای زیست محیطی، با هوای خاک آلود و نانِ گران زندگی میکنیم، مسافرت از سبد بسیاری از خانوارهای ایرانی پر کشیده است. غذاها و لباسهایی که رستمی به نمایش میگذارد در دسترس درصد کمی از جمعیت کشور خودش است. به همین دلایل است که پروژه فم تریپ در ایران عادی به نظر نمیرسد. البته که کارهای هدی رستمی در کنار منتقدین، طرفداران بسیاری هم دارد ولی آنچه که نمی شود انکار کرد این است که مهمانهای خانم رستمی هرگز با جنبههای متفاوت زندگی در ایران آشنا نمیشوند بلکه آنها بصورت برنامهریزی شده داخل آکواریومی لوکس از ایران قرار میگیرند. آکواریومی که حِرمان و حسرتِ مردم معمولیِ کشور از داخل آن دیده نمیشود.
بهروز حسینی نیز در یادداشتی در این باره نوشت: باز هم بر سر پروژه گردشگری هدی رستمی جنجال به پا شده است. رستمی با دعوت از اینفلوئنسرهای معروف به ایران، درصدد نشان دادن روی دیگری از جامعه و کشور ایران است. کشوری که میتوان از طبیعت و بناهای تاریخیاش لذت برد و احیانا عکسهای به یادگار گرفت.
طنز قضیه اینجاست که همین رستمی پس از دی ۹۶ ابراز انزجار کرده بود از شرایط ایران! ولی طی مکاشفهای عرفانی فهمید اوضاع آنطور هم که فکر میکند بد نیست! در زمانی که جامعه فعلی با انواع محرومیتها دست و پنجه نرم میکند، مسائلی در انتخاب پوشش افراد از طرف برخی بیداد میکند، به گمان برخی سیاست خارجی کشور باعث اتلاف منابع بسیاری شده، کار امثال رستمیها و یا ریحانه طراوتیها ، عادی جلوه دادن شرایط ایران است. فراتر از آن، تبدیل کردن به ابژهای زیباشناختی است. در این پروژه پوشش زنان تبدیل به سوژه گردشگری فرنگیان میشود که در تلفیقی از نور و رنگ، بعدی زیباشناختی به چنین پدیدهای داده میشود و میتوان از آن برای سوژههای عکاسی استفاده نمود!
اگرچه رستمی مدعی است پروژه فم تریپ متعلق به وی است ولی زود مشخص شد کل قضیه احتمالا هدایت شده است. آن هم در شرایطی برخی نیاز دارند به اینکه به جهانیان نشان دهند همه چیز عادی است. رشد قارچ گونه آموزشگاههای گردشگری دراین سالها و تربیت چندهزار تورگاید بیسواد مطلق نسبت به تاریخ و فرهنگ این مرزو بوم ، نشان از آن دارد که گردشگران غربی، میتوانند سفیران فرهنگی خوبی برای برخی در کشورهای غربی باشند که بیان کنند:
مردم ایران بسیار خوشحالاند.
امین بزرگیان نیز در این زمینه نوشت: عکسها میتوانند راوى چیز خطرناکى باشند. حتى اگر طراح این نوع آثار از هرنوع زیباشناختى کردن مسالهای خاص باشد، کار خود را تبرئه کند، اما اقتضاى روح زمانه است. روح زمانه؟ جهان فرهنگى، دوستدار آن مساله است؟
دوستدار هرچیزى است که به سرمایه تبدیل شود؛ بفروشد. جذب شدن یک مو بور غربى هدف است. بایستد و بگوید: «خب چه جالب! چه تفاوت فرهنگى بامزهاى.» مهم تولید چیز متفاوت است.
حذف کردن تمام جنبههاى سیاسى و زیباشناختى کردن آن محصول شناخت ذائقهی مخاطب غربىِ اینجور کارهاست. او که در لحظه متمایز کردن خود از ما لذت مىبرد. افرادى نیز در این میان نشستهاند (تمایز-لذت) و اموراتشان مىگذرد. مثل هدی رستمیها و عکسهایشان.
نظام سرمایه توانایى فوق العادهاى دارد. میتواند چپ، پسا استعمارى، رادیکال، فمن و… را تبدیل به فرصتى براى بازار خود کند. آنها را نیز بفروشد. بیراه نیست که شیرین نشاط در مصاحبهای مىگوید: “من به عنوان زن مسلمان عاشق امکلثوم خواننده مصرىام.” این خودْ مسلمانْ جا زدن بیدلیل نیست، جلب توجه مىکند، سرمایه و مشترى جذب مىکند.
مثل «منوتو» و کاری که با دوران پهلوی میکند: غیب کردن کاستیهای آن دوران با عکسهایی از زنان لب دریا برای امروز ما به قصد فروش سیاسی. مثل تمام اینفلوئنسرهای اینستگرامی که با عکسهایشان زندگی نداشتهشان را به دروغ به مخاطبان میفروشند.